**پایگاه دانش و سرگرمی**
سیستم تبادل بنر پارود

یک ثانیه صبر کن!!!(طنز)

مردي در حال عبادت خدا بود كه گفت؛ اي خداي من؟
مرد صدايي شنيد كه گفت: بله؟
سپس مرد آب دهانش را قورت داد و گفت: خداوندا آيا مي‌توانم سؤالي از شما بپرسم؟
خداوند پاسخ داد: آري بپرس.
مرد گفت: خداوندا يك ميليون سال براي شما چگونه است؟
خداوند گفت: يك ميليون سال براي من فقط يك ثانيه است.
مرد شگفت زده شد و گفت: خداوندا يك ميليون دلار براي شما چگونه است؟
خداوند پاسخ داد: يك ميليون دلار براي من مثل يك ريال است.
مرد به سرعت گفت: خداوندا مي تونم يك ريال داشته باشم؟
خداوند با خوشرويي پاسخ داد: حتماً ... يك ثانيه صبركن تا در اختيارت قرار گيرد!!

http://aapk.blogfa.com

نوشته شده در تاريخ 7 / 11 / 1390برچسب:یک ثانیه,ثانیه,خدا,یک میلیون,دلار,سوال, توسط مسعود بلیدئی |

تخلف هموطن اصفهانی در اتوبان (طنز)

هموطن اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کنه و ماشینش را متوقف می کنه.

پلیس می آد کنار ماشین و می گه: “گواهینامه و کارت ماشین!”

اصفهانی با لهجه غلیظی می گه: “دادا من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیس. کارتا ایناشم پیشی من نیس. من صاحب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوم داشتم می رفتم از مرز فرار کنم، شوما منا گرفتین.”

مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می زنه به فرمانده ش و عین قضیه رو تعریف می کنه و درخواست کمک فوری می کنه. فرمانده اش هم میگه که اون کاری نکنه تا خودش رو برسونه!

فرمانده در اسرع وقت خودش رو به محل می رسونه و به راننده اصفهانی می گه: “آقا گواهینامه؟” اصفهانی گواهینامه ش رو از توی جیبش در می آره و می ده به فرمانده. فرمانده می گه: “کارت ماشین؟” اصفهانی کارت ماشین رو که به نام خودش بوده از جیبش در می آره و می ده به فرمانده.

فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می ده راننده در صندوق عقب رو باز کنه. اصفهانی در رو باز میکنه و فرمانده می بینه که صندوق هم خالیه.

فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می گه: “پس این مأمور ما چی میگه؟!”

اصفهانی می گه: “چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می خواد بگه من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می رفتم!!!”

http://www.patugh.ir/category/fun/story

نوشته شده در تاريخ 9 / 10 / 1390برچسب:طنز,تخلف,اصفهانی,اتوبان,پلیس, توسط مسعود بلیدئی |

راه حل (طنز)

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌ پزشک پرسیدم :

شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت : ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند!!!

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌ تر است!

روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد... شما می‌خواهید تختتان کنار پنجره باشد؟!!

  • راه حل همیشه در گزینه های پیشنهادی نیست!!!
  • در حل مشکل و در هنگام تصمیم گیری هدفمان یادمان نرود . در حکایت فوق هدف خالی کردن آب وان است نه استفاده از ابزار پیشنهادی !!!
  • همه ی راه حل ها همیشه در تیر رس نگاه نیست...  

مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک لامپ از آن استفاده نمی کنیم .ویلیام جیمز

نوشته شده در تاريخ 9 / 10 / 1390برچسب:راه حل,طنز,روانپزشک,بیمار,ویلیام جیمز, توسط مسعود بلیدئی |